چرا خودشناسی یک ضرورت است؟

خودشناسی به چه معناست؟ خودشناسی آن چیزی نیست که امروزه در جامعه ی ما که به اجتماعی بودن بیش از هرچیزی بها می دهد، جا افتاده است. کسانی که اندکی بیشتر در این مفهوم تامل می‌کنند اغلب از آن چه می‌یابند شگفت‌زده می‌شوند.

یکی از این افراد تیم برگلینگ، که معمولا به نام آویچی شناخته می‌شود، بود. هنرمند سوئدی نامزد جایزه گرمی. متاسفانه این هنرمند جوان در سن 28 سالگی تصمیم گرفت به زندگی خود خاتمه دهد و تنها یادداشتی از خود به جا گذاشت که در آن نوشته بود : “نمی‌توانستم بیش از این ادامه دهم.”. خانواده او می‌گفتند : “تیم عزیز ما یک جستجوگر بود، یک روح هنرمند حساس که به دنبال پاسخی بر سوالات وجودی اش بود.”

واضح است که او به دنبال معنا و حقیقت بزرگتری از زندگی و دست یافتن به درک بهتری از آن بود، چیزی که اساس کارهای او را تشکیل می‌داد. افراد زیادی مانند تیم وجود دارند که مسیری مشابه او را در تاریکی و ابهام می‌پیمایند.

ما انسان ها می‌خواهیم که درک کنیم و درک بشویم.

ما انسان ها می‌خواهیم که درک کنیم و درک بشویم. احتمالا شما تا کنون حداقل یک بار در زندگی‌تان حمله ای مانند “.. ای کاش کسی حرف من رو می‌فهمید” گفته اید. اگرچه، من معتقدم که در ابتدا باید گفت “ای کاش خودمان، خودمان را درک کنیم.”

در ادامه 4 دلیل برای بیان اهمیت خودشناسی آورده شده اند.

1. خودشناسی به انسان هدف می‌دهد

آیا تا به حال در موقعیتی بوده‌اید که با وجود این که تمام توانتان را به کار گرفته‌اید اما در انتهای روز خسته و بدون هیچ انگیزه ای برای ادامه دادن هستید؟ و این چرخه روز پس از روز، هفته پس از هفته تکرار می‌شود بدون هیچ نشانه ای از پایان یافتن، آیا این شرایط برایتان آشناست؟ اگر زندگی‌مان را بر اساس معیار هایی که برای دیگران باارزش اند برنامه ریزی کنیم، دیر یا زود با شکست و ناامیدی روبرو خواهیم شد. انرژی و وقت با ارزش مان را برای جلب رضایت دیگران صرف کرده ایم در حالی که توانی برای رسیدن به چیزهایی که واقعا برایمان مهم هستند نداریم.

اگر خودمان را نشناسیم، مانند قایقی جداافتاده درون اقیانوس هستیم، بدون پارویی برای یافتن راه خود در آب های وسیع و بی‌کران. بعضی روزها بخت با ما یار است و جزیره ای زیبا با منابع فراوان پیدا می‌کنیم. سایر روزها روی این قایق خیره به افق می‌نگریم و به این می‌اندیشیم که چه چیزی در انتظارمان است. واقعیت این است که ما همگی، فارغ از این که در کجای مسیرمان قرار داریم، در لحظاتی با ترس و تردید روبرو می‌شویم. همه‌ی ما به خوبی با اگر ها آشنا هستیم. “اگر شکست بخورم چی؟”، “اگر این تنها یک ایده ی احمقانه باشه چی؟”، “اگر الان وقتش نباشه چی؟”…

ما تنها کسانی هستیم که مسئولیت تصمیم هایمان را بر عهده داریم

هنگامی که متوجه می‌شویم که ما تنها کسانی هستیم که مسئولیت تصمیم هایمان را بر عهده داریم، مقصر دانستن دیگران برای شکست هایمان را متوقف می‌کنیم. دیگر به دنبال تاییدیه دیگران برای اثبات ارزشمان نخواهیم بود و دیگر نگران اگر ها نیز نمی‌شویم. به جایش از خودمان می‌پرسیم “من چی میخوام؟”، شروع به تلاش برای رسیدن به اهدافی می‌کنیم که واقعا اهمیت دارند، به ندای درون خود گوش می‌دهیم. وقتی بدون قضاوت و ترس به نداهای درونی خود گوش دهیم، می‌توانیم شروع به گرفتن تصمیم هایی کنیم که برایمان بهترین و مناسب ترین هستند. شروع به پرسیدن می‌کنیم، “چرا؟”، “چرا این کار رو انجام بدم؟”، “چرا اون کار رو انجام ندم؟”. ما شروع به پیروی از خواسته های قلبی مان می‌کنیم. قدم به قدم، مسیری را در پیش می‌گیریم که ما را به سوی مقصدی که همواره می‌خواستیم برویم هدایت می‌کند.

هر روز یا هر هفته یک لحظه را به این سوال اختصاص دهید “چه چیزی در زندگی رو واقعا از ته دل میخوام؟”. با دقت به ندای درونتان گوش دهید. چه چیزی می‌شنوید؟

2. خودشناسی منجر به روابط سالم تر می‌شود

احتمالا شما تاکنون درون رابطه ای بوده اید که همزمان هم فوق العاده و هم عذاب آور بوده است، یا چیزی میان این دو حالت. در روزهای خوب شما احساس می‌کنید می‌توانید بلندترین قله ها را فتح کنید و هر مانعی که زندگی پیش رویتان قرار دهد را کنار بزنید، در روزهای بد، شما احساس می‌کنید یک بازنده به تمام معنا هستید و حتی توان ندارید چشم هایتان را باز کنید. شما اجازه داده اید که فرد دیگری حال فیزیکی و احساسی تان را دیکته کند.

با وصل کردن خودمان به یک عامل خارجی، ما مجبور به تجربه کردن فراز و نشیب های فراوان هستیم، بدون هیچ اختیاری بر آن ها. وقتی کسی کاری انجام دهد که ما را اذیت کند یا چیز ناراحت کننده ای به زبان آورد ما عصبانی می‌شویم و واکنش منفی از خود نشان می‌دهیم. ما نیز خودمان را بر سر دیگران خالی می‌کنیم، همیشه به جای خودمان، دیگران را مقصر می‌دانیم. حقیقت این است؛ تنها مقصر واقعی خود ما هستیم، برای این که درک نکردیم واقعا چه چیزی از زندگی می‌خواهیم، برای این که هیچوقت دلایل دیگران را درک نکردیم و برای این که متوجه این موضوع نشدیم که هیچ کس بی نقص نیست. ما نمی‌توانیم از دیگران انتظار داشته باشیم که واقعا ما را برای خودمان بپذیرند اگر همواره ماسک شبکه های اجتماعی‌مان را، که برای همرنگ جماعت شدن به کار برده‌ایم، بر چهره داشته باشیم.

تنها هنگامی که خودمان را بشناسیم و بدانیم که واقعا از یک رابطه چه میخواهیم است ک حرف ها و کارهایمان می‌توانند هدفمند تر باشند. در نتیجه ما این شجاعت را پیدا می‌کنیم که آن چه در ذهنمان می‌گذرد را به زبان بیاوریم و درک می‌کنیم که طرف مقابل ما نیز حق دارد که عقیده اش را به زبان آورد. کمتر قضاوت می‌کنیم، کمتر واکنش نشان می‌دهیم و احساساتمان تحت کنترل خواهند بود. ما دیگران را برای آن چه واقعا هستند می‌پذیریم، حرف ها و اعمال دیگران به همان اندازه اهمیت دارند که سخنان و کارهای ما برایمان ارزشمند اند. ارتباط برقرار کردن با اطرافیان سازنده، صادقانه و بامعنی خواهد شد. ما رقابت کردن را کنار می‌گذاریم و به جای آن به یکدیگر کمک می‌کنیم.

آیا می‌توانید رابطه ای که بهترین خصوصیات شما و فرد دیگر را نمایان کند شناسایی کنید؟

3. خودشناسی به شما کمک می‌کند توانایی های طبیعی تان را به کار بگیرید

آیا تا به حال احساس کرده اید هر چقدر هم تلاش می‌کنید، همیشه از فرد خوش صحبتی که در مهمانی ها ورد زبان همه است عقب اید؟ آیا تا به حال از قرار گرفتن در موقعیتی که باید برای عده ای صحبت می‌کردید مضطرب شده اید؟

احتمالا شما یک انسان درونگرا هستید که ترجیح می‌دهد احساسات و افکارش را قبل از به زبان آوردن تحلیل کند و شخصی که شما خودتان را با او مقایسه می‌کنید ممکن است دقیقا نقطه‌ی مقابل شما باشد، کسی که ترجیح می‌دهد ابتدا صحبت کند و افکار و احساساتش را برای بعد نگه دارد. واقعیت این است که ما همواره از افرادی که خودمان را با آن ها مقایسه می‌کنیم عقب خواهیم بود، چرا که در درجه‌ی اول ما خودمان رو خوب نمی‌شناسیم. هم‌چنین مقایسه کردن یک ماهی با یک پرنده منطقی نیست چرا که آن دو خصوصیات و نیاز های متفاوتی دارند گرچه هردو روی یک سیاره زندگی می‌کنند.

برای آن که واقعا با خودمان و آنچه هستیم راحت باشیم، بایستی توانایی های طبیعی مان را درک کنیم. فقط آن زمان است که می‌توانیم برنامه ای واقع گرایانه و ایده آل برای یافتن زمینه و هدفی که با توانایی هایمان همخوانی دارد، پیدا کنیم. ما از سرزنش کردن خود برای نقاط ضعفمان دست برخواهیم داشت و یاد می‌گیریم بدون توجه به آن ها راه پیشرفت را در پی بگیریم.

یکی از ابزار هایی که به من در مسیر خودشناسی کمک کرد، آزمون شخصیت مایرز – بریگز (MBTI) بود، این روش توسط یک مادر و دختر، کاترین بریگز و ایزابل بریگز مایرز، ابداع شده و بر مبنای تحقیقات کارل یونگ بر روی انواع شخصیت های روانشناسی است. منابع زیادی درباره MBTI وجود دارند و نمی‌خواهم اینجا زیاد راجب آن توضیح دهم. پس از انجام تست MBTI، شما یک پروفایل جامع راجب به نوع شخصیتتان دریافت می‌کنید که حاوی نکات ارزشمندی درباره شخصیت شماست، نکاتی که ممکن است حتی خودتان نیز برخی از آن ها را ندانید، چرا که دانش شما از خودتان به این بستگی دارد که در کجای مسیر خودشناسی قرار دارید. کتاب “آن چه را که هستی انجام بده” از پال تیگر راهنمای کاملی برای دستیابی به موفقیت شغلی و رضایت از زندگی با توجه نوع نوع شخصیت شما ارائه می‌دهد.

4. خودشناسی اعتماد به نفس را افزایش می‌دهد

آیا اشتیاقی دیوانه وار به تلاش کردن و کمک کردن دارید، اما نمی‌دانید چگونه باید این کار را انجام دهید؟

ما انسان ها همگی لحظات پر از تردید و ترس را در زندگی خود تجربه می‌کنیم، ما به خودمان شک می‌کنیم، از شکست خوردن می‌ترسیم. این احساسات واقعی هستند. اگر امنیت کامل در زندگی می‌خواهیم، تنها کافیست به این ترس ها و تردید ها گوش دهیم و هرگز خودمان را به چالش نکشیم. این گونه ما تضمین می‌کنیم که هرگز از دایره‌ی راحتی خود خارج نشویم. هرگز اون پروژه ای که راجب بهش اطلاعات کامل نداریم را شروع نکنیم، هرگز با اون آدم متفاوت صحبت نکنیم، هرگز به جایی که برایمان ناشناخته است نرویم.

تنها زمانی که این احساسات را بپذیریم و واقعیت آن ها – این که نفس‌مان دارد مانع از رسیدن به تمام پتانسیل و ظرفیت‌مان می‌شود – را قبول کنیم است که می‌توانیم اعتماد به نفسی را به دست آوریم که به ما اجازه دهد از خواسته های قلب‌مان پیروی کنیم و در مقابل مشکلات و موانع مقاومت کنیم. ما به خوبی می‌دانیم کارهایی که انجام می‌دهیم تنها به خاطر خودمان نیستند، بلکه برای رسیدن به رویاهاییست که به آن ها باور داریم، رویا هایی که در آن ها همه چیز متفاوت است.

اکنون می‌خواهم از تمامی شماهایی که این متن را می‌خوانید خواهش کنم تا در مسیر شناختن و دوست داشتن خودتان قدم بگذارید. متفاوت بودنتان را نشان دهید، خاص بودنتان را نشان دهید. برای این که خودتان باشید از کسی اجازه نگیرید. اکنون نوبت شماست و دنیا منتظر است تا ببیند چه چیزی برای گفتن دارید. درکنار یکدیگر ما می‌توانیم این دنیا را به جایی بهتر برای تمامی ساکنانش تبدیل کنیم.

“روزی از این دنیا خواهی رفت، پس جوری زندگی کن که هرگز از یادت نرود”

آویچی