چرا یک استارت آپ راه نیاندازیم؟!

اگر بعد از ظهر آخر هفته، از این که فردا باید به سر کار برگردید غمگین هستید، احتمالا به این موضوع پی‌برده‌اید که آن شغل برای طبیعت شما مناسب نیست. اگر به صدها سال قبل از دوران مکانیزاسیون برگردید، خواهید دید راه پیش‌فرض برای ساخت زندگی، از طریق مشاغل نبوده و از طریق کشاورزی بوده است؛ بنابراین نتیجه می‌گیریم پیش‌فرض فعلی برای ساخت یک زندگی نیز موقت خواهد بود.

سؤالی که پیش می‌آید این است که راه بعدی چیست؟ پیش‌فرض بعدی می‌تواند شروع یک استارتاپ (به انگلیسی: Startup یا Start-up) باشد؛ مانند امروزه که پیدا کردن کار مطرح است؛ امّا آیا باید اکنون دست به راه‌اندازی یک استارتاپ بزنید؟

اجازه دهید تمام دلایل مخالفت را مشاهده و احساس‌مان را به طور عینی بررسی کنیم:

1. بسیار جوان هستید

سن متوسّط بنیان‌گذاران استارتاپ‌ها، 72 سال است. جوان بودن به سن زیستی مربوط نیست بلکه به بلوغ شما بستگی دارد. آیا احساس می‌کنید می‌توانید مکالمه‌ی برابری با کارمندتان که از شما بزرگتر است، داشته باشید؟ اگر سرمایه‌گذار به شما بگوید “ایده‌ات احمقانه است”، چه می‌کنید؟ می‌پذیرید یا به مخالفت می‌پردازید؟ یک کودک هم همین کارها را می‌کند؛ امّا یک فرد بالغ می‌پرسد: چرا؟

2. خیلی بی‌تجربه هستید

تنها دو راه برای کسب تجربه وجود دارد، برای فرد دیگری کار کنید یا برای خودتان کار کنید. کار کردن برای شخص دیگر به شما تجربه‌ی کار برای دیگران را می‌دهد؛ امّا این چیزی نیست که برای استارتاپ نیاز دارید؛ پس بهترین راه برای کسب تجربه در استارتاپ‌ها، به‌تنهایی شروع کردن است.

3. به اندازه‌ی کافی مشخّص نیست

شما نمی‌توانید با تصمیم گرفتن در ریاضیات موفق باشید. برای موفقیت در ریاضیات باید قواعد را بدانید و از آن قواعد استفاده کنید. در استارتاپ‌ها قواعدی وجود ندارد؛ پس تصمیم به ساخت قواعد و به‌کارگیری آن‌ها می‌تواند شما را در استارتاپ‌ها جلو بیندازد. همان‌طور که استعدادتان شما را در ریاضی جلو می‌اندازد.

4. در کسب‌وکار تازه وارد هستید

معنای واقعی این که افراد می‌گویند چیزهای بسیاری در مورد کسب وکار می‌دانند، چیست؟ کدام کسب‌وکار؟ از آن جایی که تعریف استارتاپ‌ها، کسب وکارهای جدید با مدل‌های جدید است، هیچکس دقیقاً راجع به آن اطّلاعی ندارد؛ پس اگر شما هم نمی‌دانید، ایرادی ندارد؛ امّا آماده باشید تا شما اولین نفری باشید که آن را می‌فهمید.

5. بنیان‌گذار ندارید

استارتاپ‌ها تنش‌زا و پرزحمت هستند. اکثر افراد به دنبال شریک‌هایی در طول زندگی هستند؛ پس چرا می‌خواهید تنهایی به سمت استارتاپ حرکت کنید؟ پیمودن این مسیر برای یک نفر امر سخت و سنگینی خواهد بود.

6. ایده‌ای ندارید

خوشبختانه ایده‌ها رایگان هستند و بسیاری از استارتاپ‌ها ایده خود را وسط راه عوض می‌کنند. ممکن است مانند اغلب استارتاپ‌ها با یک ایده‌ی نه چندان خوب شروع کنید و بعد از آن به ایده‌ی خوبی دست بیابید. پس برای رسیدن به یک ایده خوب اول باید شروع کنید!

7. چیزی برای شروع ندارید

برخی افراد بیهوده‌گو می‌گویند استارتاپ‌های فراوانی وجود دارد؛ مانند این است که بگوییم افراد بسیار زیادی سعی در حل مسائل جهان دارند. در واقع در جهان به اندازه‌ی کافی مسئله‌ی کوچک و بزرگ برای همه‌ی افرادی که می‌خواهند دست به استارتاپ بزنند، وجود دارد.

8. حمایت خانواده

اغلب استارتاپ‌ها در اوایل کار درآمدی به دست نمی‌آورند. زندگی بی‌درآمد، بدون حمایت خانواده ممکن نیست. همیشه راه دیگری نیز وجود دارد. مشاوره یا ساخت محصول کارمزدی می‌تواند درآمد فوری در پی داشته باشد.

 9. ثروت مستقل

تعدادی از افراد ثروت زیادشان را مانعی می‌دانند که اجازه نمی‌دهد دست به استارتاپ بزنند. برای دیگران نیز کار با کسی که خیلی ثروتمند نیست هیجان‌انگیزتر است.

10. ترس از تعهّد

استارتاپ آزادی را از شما می‌گیرد؛ پس اگر آزادی برایتان از هر چیزی مهم‌تر است سراغ استارتاپ نروید؛ امّا آن وقت شغلی هم نخواهید داشت. اگر استارتاپ شما به موفّقیت رسید، آن‌گاه حالت جدیدی از آزادی را کشف خواهید کرد که از هیچ راه دیگری قابل دستیابی نیست؛ مانند آزادی در ارسال محصولی به میلیون‌ها نفر.

11. نیاز به ساختار دارید

برخی می‌گویند ما نیاز به کاری داریم که به ما ساختار می‌بخشد. تعبیر خوبی است؛ امّا در واقع به این معنی است که آنها به کسی نیاز دارند تا به آنها بگوید چه کاری کنند. اگر این گونه هستید، سمت استارتاپ نروید هرچند بسیاری از مشاغل معتبر نیز به شما نمی‌گویند چه بکنید؛ پس بهتر است جای دیگری به دنبال ساختار باشید.

12. ترس از عدم قطعیت

اکثر استارتاپ‌هایی که با عدم قطعیت مواجه نمی‌شود، شکست می‌خورند؛ پس خودتان را برای بدترین شرایط آماده کنید و به بهترین نتایج امید داشته باشید.
بر اساس مقاله ی “چرا یک استارتاپ راه نیندازیم؟” از پاول گراهام (Graham Paul)

http://www.paulgraham.com/mit.html