گزارش دوره آموزشی الزامات کارآفرینی
کارگاه الزامات کارآفرینی 18 شهریور 1400 توسط دکتر بهنود صدر در مرکز کارآفرینی شریف برگزار شد. ایشان، دکترای حرفهای کسبوکار، کارآفرینی و مارکتینگ و متخصص بازاریابی و توسعه کسبوکار هستند.
به طور کلی، هنوز تعریف استانداردی برای کارآفرینی ارائه نشده امّا فراهم کردن بستری برای تولید ثروت است که دیگران هم بتوانند از آن استفاده کنند. این روش میتواند به صورت دریافت حقوق از شما باشد یا این که آنها بتوانند به وسیله آن کسبوکار خود را رونق دهند یا فضایی برای آنها ایجاد شود که بتوانند کسب ثروت کنند. پس، لازمه کارآفرینی، ثروتآفرینی است و افراد نوآور فقط نوآفرین هستند. علاوه بر آن، انسانهای برونگرا با بهرهگیری از تواناییها و مهارتهای افراد درونگرا میتوانند خلق ثروت کنند.
برای کارآفرین شدن و کسب موفقیت باید تمام جوانب کار را سنجید زیرا ممکن است که تمام اجزای یک طرح کسبوکار بر روی کاغذ به درستی ترسیم شود ولی در هنگام پیادهسازی منجر به شکست شود یا یک نفر کاری را انجام دهد و موفق شود و شخص دیگری با اجرای همان کار ضرر جبران ناپذیری را تجربه کند. علاوه بر آن، قوانین گوناگون و آداب و رسوم و فرهنگ کشورها نیز بر شیوههای رایج در کسبوکار کشورها موثر است. به عنوان مثال، همیشه بازرگانان کشورهای مختلف مانند چین و ژاپن به خاطر استفاده از جاده ابریشم از ایران عبور میکردند به همین دلیل، ایرانیها تمایل زیادی به انجام معامله و تجارت با دیگران دارند امّا کشوری مانند ژاپن به خاطر موقعیت مکانیای که داشت روی تولید سرمایهگذاری کرد و صاحب صنعت کشتیسازی و کشتیرانی با قدمت چهار هزار ساله هست و از نظر صنعتی نیز در حوزه بینالملل صاحب رتبه اول در دنیا است.
کارآفرین دارای مدل فردی و اجتماعی است و علاوه بر تیپ شخصیتی فرد، قوانین و اجتماع نیز در پیشرفت مسیر او موثر هستند. به عنوان مثال اگر شخصی در یک شب خاص به پیشرفت چشمگیری دست پیدا کند یا با یک محصول خاص بتواند سود زیادی بدست بیاورد تمام اینها حاصل تجربههای گذشته آن فرد است که در یک موقعیت خاص محقق شدهاست یا امکان آن وجود دارد که از یک محصول خاص در یک روز یا یک بازه زمانی محدود استقبال شود ولی قدرت ماندگاری و در اوج باقی ماندن آن از اهمیت ویژهای برخوردار است زیرا گاهی اوقات بعضی از شرکتها یا محصولات تولیدی پس از تجربه یک فروش عالی به طور کامل از بازار حذف میشوند.
اما به طور کلی، هر فرد فقط ده درصد در زندگی خودش موثر هست زیرا کارهای اشخاص حاصل رفتارهای ژنتیکی، مراودات اجتماعی و برخورد با مشتریان است که قابلیت بالایی در پیشرفت کارها دارد. علاوه بر آن، تربیت خانوادگی هم در رشد و شکلگیری شخصیت افراد تاثیر زیادی دارد به همین خاطر، کودکان در سنین پایین از طریق لمس اشیا و تماس آنها با دهانشان با محیط پیرامونشان ارتباط برقرار میکنند و با خراب کردن اسباببازیهایشان راههای حل مسئله را در ذهنشان تجزیه و تحلیل میکنند ولی اگر والدین، آنها را از شیطنت و بازی کردن منع کنند جلوی افزایش EQ آنها را میگیرند و اگر اجازه صحبت کردن به آنها ندهند سدی در برابر خود ابرازی آنها ایجاد میکنند و اگر سختگیریهای ایشان شدید باشد باعث میشوند که فرزندشان در بزرگسالی با مشکلات زیادی روبرو شود.
به طور کلی، کودکان از دو سالگی راه رفتن و صحبت کردن را میآموزند اما چون قادر به خواندن و نوشتن نیستند باز هم احساس وابستگی به والدین خود را دارند ولی پس از هفت سالگی و فراگیری دانش، میل به درآمدزایی در اشخاص بروز میکند که تا آخر عمر همراه آنها است. پس در نهایت، یک سری از افراد که جزء نسل X هستند منتظر هستند که کار برای آنها تعریف شود تا آن را انجام دهند ولی نسل Y افرادی با پتانسیل بالا هستند که خودشان به صورت خودکار، فعالیتی را راهاندازی و شرایطی را برای کار کردن افراد فراهم میکنند.
ضمنا اشخاص در سن بیست تا سی سالگی به خاطر رفتار هیجانی، کارهای مختلفی را تجربه میکنند ولی در سن سی تا چهل سال در موقعیت کاری خود تثبیت میشوند و از چهل سال به بالا قابلیت مدیریت یک کسبوکار را دارند. اما اگر فرد چهل و پنج سالهای هنوز ثبات لازم برای کارش را ندارد، مشخص است که به بلوغ فکری نرسیده است و نیازمند فعالیت در بازههای زمانی کوتاه شش ماهه تا یک ساله هست تا به جای تفکر انتزاعی، رفتار سنجیدهای داشته باشد و بتواند به نتیجه مطلوب دست پیدا کند. زیرا قدم گذاشتن بیهدف و بدون برنامهریزی در یک مسیر ناآشنا، انسان را به بیراهه میبرد امّا چارچوبگذاری باعث میشود که اشخاص برای رسیدن به هدف مورد نظرشان، هوشمندانه رفتار کنند.
به عنوان مثال والدینی که جنگ و تحریمها را تجربه کردند حاضر نیستند که فرزندانشان به سختی دچار شوند و آنها را به انجام کار اداری برای داشتن پسانداز مالی برای دوران بازنشستگی ترغیب میکنند و آنها را از انجام کارهای جدید به خاطر جلوگیری از شکست میترسانند و همین موضوع بر عملکردشان تاثیر میگذارد و از آنجایی که مشاهده و یادگیری مهم است ما نباید از کسبوکار دیگران الگوبرداری کنیم و با تقلید کورکورانه از آنها در صورت موفقیتشان اقدام به آن کار کنیم یا در صورتی که ایشان دچار شکست شدند ما هم از اجرای آن منصرف شویم بلکه باید علت ترس و شکست افراد را ریشهیابی کنیم تا از بروز مشکلات فراوان در آینده برای آنها جلوگیری شود. علاوه بر آن، عادتهای روزانه هر فرد و میزان کارایی اشخاص با یکدیگر متفاوت است پس نمیتوان فرمول واحدی را برای عملکرد موفق همه انسانها ارائه داد. اما افزایش سطح آگاهی افراد و تسلط به علوم گوناگونی مانند تاریخ، جامعهشناسی، روانشناسی، ریاضی، منطق، نجوم و غیره در موفقیت اشخاص موثر است. به عنوان مثال، نحوه قرارگیری ستارهها و سیارهها علاوه بر تاثیر در جزر و مد آب در نوع تصمیمگیری انسان اعم از منطقی، احساسی، هیجانی و غیره تاثیرگذار هست و آگاهی از علوم دیگر مانند جامعهشناسی، روانشناسی نیز سبب میشوند که نتیجه مطلوب حاصل شود. علاوه بر آن، یک کارآفرین نباید درگیر رفتارهای انسانی شود و فقط با توجه به ظاهر اشخاص در مورد آنها قضاوت کند بلکه باید رفتار و عملکرد آن فرد با همدیگر هماهنگی داشته باشد. البته پایگاه اجتماعی فرد به میزان چهل تا پنجاه درصد مهم است ولی وقتی که یک نفر مانند دیگران فکر نمیکند باید
پایگاه اجتماعی خودش را بسازد و طرحوارهها، تست MBTI و بقیه تستها در شناسایی شخصیت انسان موثر است. علاوه بر آن، کارآفرین باید مستقل باشد و کنترل درونی داشته باشد تا بتواند به صورت هوشمندانه عمل کند. از دیگر الزامات کارآفرینی داشتن طرح تجاری و نقشه راه است که دید افراد را نسبت به فرآیندهای کسبوکار و آینده آن باز میکند. میزان ریسکپذیری هم بسیار مهم است چون به کارآفرین کمک میکند تا با دانش کافی این کار را انجام بدهد و با بررسی همه جوانب کار، درگیر خط کش قد ژاپنی نشود (با مشاهده یک موضوع آن را به همه تعمیم ندهد و گمان نکند که این مسئله برای کل دنیا قابل استفاده است) بلکه در زمان و موقعیت مناسب، ریسک کند و برای پیشرفت در کارهایش خلاقیت و نوآوری هم داشته باشد.
در نهایت، وبینار الزامات کارآفرینی با پاسخگویی به سوالهای شرکتکنندگان به پایان رسید.